با مطالعه هر صفحه از کتاب با گنجینهای غنی از مفاهیم مرتبط روبه رو میشوید و در نهایت متوجه میشوید که چگونه این کتاب خدمات ارزندهای به فلسفه و حوزههای علوم اجتماعی کرده است. من مطالعه این کتاب را به کسانی که در حوزه علوم اجتماعی، مخصوصاً مدیریت و اقتصاد، کار میکنند با تأکید پیشنهاد میکنم و به درستی فکر میکنم که با کمک آن میتوان علوم انسانی را بازنویسی کرد (دکتر ایمانی راد، اقتصاددان).
بسیاری از تمامیت خواهیها، کژیها و استبدادها در حوزه عمومی و خصوصی، در قلمرو تفکر، اخلاق، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، و رسانه از ذهن ما و نحوه نگرش ما به عالم و آدم و رویدادها و وضعیتها آغاز میشود؛ دستهایی غالباً نامرئی اما قدرتمند مدام در حال تغییر نگرش ما به مسائل و پدیدهها هستند و اگر نتوانیم این دستها را شناسایی و کنترل و مدیریت کنیم بسیاری از آموزشها، پژوهشها، مدیریتها، و برنامهریزیهای ما ناکارآمد یا کمتوان میشوند و کتاب قدرت انگاره سرآغاز خودآگاهی سیستمی ماست در فقرۀ دستهای غالباً نامرئی در ذهن ما (دکتر صلواتی، فیلسوف و منتقد).
انگاره در بادی امر، طرحی جامع و فرافردی از اراده معطوف به درک، فهم و باور است. جهد بلیغ استاد دکتر قرامکی، البته انگاره را در معنایی نو، از سپهر خصوصی به قدر گستره گسترده گفتمان برکشیده و آن را در قالبی ساختگرایانه به مفاهیمی همچون قدرت پیوند زده است. انگاره با نگرش نوین دکتر قرامکی، گذاری هوشمندانه از ساحت فردی به سپهر عمومی است. این کتاب میتواند طرحی نو در مفهوم چارچوب دراندازد (دکتر نمازی، پزشک و فیلسوف).
این اثر چنان برجسته و بدیع است که گویی مؤلفش همانند خورشیدی، واژه به واژه، نور را همچون اکسیر روشنی و هدایت، در کتاب جان آدمی و کائنات، انگاشته است (دکتر ابیلی، صاحبنظر در مدیریت و منابع انسانی).
گاه افرادی در سطح استادان دست به قلم میبرند و ذکر مأخذ را برای خود وهن میدانند و از طرف دیگر برخی نیز، همچون یک اثر دایرهالمعارفی، صرفاً به سخنان دیگران ارجاع میدهند و از خودشان سخنی ندارند. آثار دکتر قرامکی و کتاب قدرت انگاره نمونهای از یک نقطه تعادل و حد وسط است. مأخذ مطالب در این کتاب معلوم است و از سوی دیگر، درصد قابل ملاحظهای از کتاب فکر نویسنده است (دکتر پاکتچی، زبانشناس و قرآنپژوه).
ترویج اخلاق در سازمان به لحاظ نظری محتاج ملاک نهایی اخلاق، اصول راهبردی و قواعد کاربردی است و به لحاظ علمی نیازمند آرمان، اهداف و برنامه است. بخش اهم نوشتار تأمل کوتاه در این باره است. فیلسوفان اخلاق نظریههای گوناگون در ارائه ملاک نهایی اخلاق اخذ کردهاند. اگر نظریههای آنها را در بیان ملاک نهایی به اصول راهبردی تبدیل کنیم. میتوان به نظریهای جامعنگر دست یافت.